روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به
آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی
نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
بقیه ادامه مطلب
نظرات شما عزیزان: